عشق تو همانند یوز پلنگی مرا شکار کرده است
ومرا همانند آهویی گرفتاردام تو کرده است
کجایی ببینی آهوی زندگیت عاشق این اسارت است
وتو آن پلنگی که میدانم روزی خواهی آمد ومراشکار خواهی کرد ومن قول میدهم تا جان دارم این اسیری را تاپای مرگ به دوش خواهم کشید تا تو بدانی که آهویی که باپای خود به دام افتاده است خیال فرار ورفتن ندارد
بیاجاروکش قلب شکسته ی من باش
بیا حسرت بی کسی را از قلبم پاک کن
تا من نیز بدانم کسی رادارم که در قلبم
قدم میزند وباجارویش نفرت وحسرت را
از قلبم پاک می کندبیا با جارویت واژه ی
دوست داشتن را بر قلبم حک کن